شاید کمتر کسی فکر میکرد که فروپاشی یک امپراتوری کمونیستی به نام شوروی در سال 1991، و تصمیماتی که برای بهرهوری بیشتر اقتصادی گرفته شد، 30 یا 40 سال بعد چه فجایع جهانیای را به وجود آورد. در این ویدیو قرار است توضیح بدهیم که چگونه خشک شدن دریای آرال با درگیریها و حتی جنگهای میان کشورهای آسیای مرکزی، از جمله ازبکستان، تاجیکستان و ترکمنستان، ارتباط دارد. همچنین، این بحران چگونه بر درگیریها و مشکلات کشورهای روسیه، آذربایجان و ارمنستان تأثیر گذاشته است. در این ویدیو به بحرانی پرداخته خواهد شد که از آن با عنوان “چرنوبیل خاموش” یاد میشود، بحرانی که میتواند در آینده فجایع عظیمی را به همراه داشته باشد.
در طول تاریخ، دریای آرال در آسیای مرکزی چهارمین دریاچه بزرگ جهان بود، بهطور تقریبی به اندازه استان لرستان ایران. فقط سه دریاچه بزرگتر از آن وجود دارند؛ دریاچه ویکتوریا در آفریقا، دریاچه سوپریور در آمریکای شمالی و البته دریاچه خزر در نزدیکی آن در اوراسیا.
در دهه 1960، تحت تأثیر تصمیمات اتحاد جماهیر شوروی، نابودی دریای آرال آغاز شد و این دریا در طول دهههای بعدی هر روز کوچکتر شد. در حال حاضر، در دهه 2020، تنها کمتر از 10 درصد اندازه اصلی دریای آرال باقیمانده است. این دریاچه زودتر از دریاچه ارومیه خودمان خشک شد و از روی نقشهها محو شد. این وضعیت، همانطور که در مورد دریاچه ارومیه هشدار میدهیم، باید برای ما عبرتی باشد؛ چرا که فجایع مشابهی در تاریخ بشری پیش از این رخ داده و از آنها درسهایی برای جلوگیری از بحرانها و فجایع در آینده میتوان گرفت.
وقتی بحرانی زیستمحیطی رخ میدهد، تبعات آن بسیار گسترده و وحشتناک است. درک درست از این بحرانها و تلاش برای جلوگیری از وقوع آنها امری ضروری است. چرا که همانطور که در بحرانهای مشابه تاریخ مشخص شده است، بحرانها میتوانند پیامدهایی فاجعهبار داشته باشند که برای پیشگیری از آنها باید تمامی امکانات و توان خود را به کار گیریم.
دوران طلایی دریای آرال و تبدیل آن به بحران زیستمحیطی
دریای آرال، تا پیش از دهه 1960، در قلب استپهای خشک آسیای مرکزی واقع شده بود. موقعیت این دریاچه در نزدیکی مرزهای بیابانی با میزان بارندگی بسیار کم، باعث میشد که این دریا یک سیستم اکولوژیک حساس داشته باشد. در آن زمان، تنها 20 درصد از آب دریای آرال از بارش باران تأمین میشد و مابقی آن از دو رودخانه مهم منطقه یعنی آمودریا و سیردریا تأمین میشد. هرچند نرخ تبخیر آب در این دریا بالا بود، اما بهدلیل ورود مداوم آب از این رودخانهها، سطح آب دریا بهطور ثابت حفظ میشد.
اما این سیستم طبیعی در دهه 1960 و پس از تصمیمات شوروی برای تغییرات عمده در طبیعت و بهرهبرداری از منابع آبی منطقه، دچار بحران شد. هدف شوروی این بود که با ساخت کانالهای آبیاری وسیع، زمینهای بیشتری را برای کشاورزی مناسب کند. این طرح باعث میشد که مقدار زیادی از آب رودخانههای آمودریا و سیردریا به سمت زمینهای کشاورزی جدید هدایت شود. در این زمان، شورویها به پنبه به عنوان “طلای سفید” نگاه میکردند و تولید پنبه یکی از اولویتهای اقتصادی بود.
پروژههای آبیاری و مشکلات ناشی از آنها
در دهه 1970، پروژههای آبیاری در آسیای مرکزی شوروی شدت بیشتری یافتند و در نهایت، با انحراف جریان آب از رودخانهها به سمت زمینهای کشاورزی، شورویها منابع آب را از دریای آرال قطع کردند. این پروژهها که برای آبیاری مزارع پنبه طراحی شده بودند، به تدریج باعث کاهش قابل توجه حجم آب دریای آرال شدند.
یکی از بزرگترین مشکلات پروژههای شوروی این بود که ساخت کانالها و سیستمهای آبیاری بهگونهای بود که باعث هدر رفت شدید آب میشد. در این سیستمها، تنها 25 تا 50 درصد از آب بهطور مؤثر به زمینهای کشاورزی میرسید و باقیمانده آب بهدلیل تبخیر و نشتی کانالها هدر میرفت. در نتیجه، کمبود آب در دریاچه آرال بهطور فزایندهای افزایش پیدا کرد و وضعیت این دریا در دهه 1980 بهسرعت بحرانی شد.
پیامدهای اقتصادی و اجتماعی
یکی از بزرگترین پیامدهای اقتصادی خشک شدن دریای آرال، مشکلاتی بود که برای صنعت ماهیگیری و کشاورزی منطقه بهوجود آمد. پیش از این بحران، صنعت ماهیگیری در دریای آرال بسیار سودآور بود و هزاران نفر در این صنعت مشغول به کار بودند. اما با کاهش حجم آب و شور شدن دریاچه، تمام ماهیها از بین رفتند و ماهیگیری دیگر امکانپذیر نبود.
علاوه بر این، شهرهای اطراف دریای آرال، که زمانی مراکز صنعتی و تجاری بودند، بهطور تدریجی به فراموشی سپرده شدند. برای مثال، شهر آرال که در گذشته میزبان 50 هزار نفر بود، در سال 2005 بهدلیل خشک شدن دریا، از دریاچه بیش از 100 کیلومتر فاصله داشت و به یک شهر متروکه تبدیل شد. این تغییرات تأثیرات شدید اجتماعی و اقتصادی بر مردم منطقه داشت و باعث شد که بسیاری از مردم بهدلیل فقدان منابع اقتصادی و اشتغال، به دیگر نقاط مهاجرت کنند.
بحرانهای آینده و جنگهای احتمالی
در حال حاضر، با خشک شدن کامل دریای آرال، شاهد بحرانهای جدیدی در آسیای مرکزی هستیم. این بحران زیستمحیطی تأثیرات قابلتوجهی بر امنیت منطقه گذاشته و باعث درگیریهای متعدد میان کشورهای منطقه از جمله ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، روسیه و آذربایجان شده است. این مشکلات بهویژه در مناطق مرزی کشورها که تحت تأثیر کمبود منابع آبی قرار دارند، شدت یافته است.
درگیریها بر سر منابع آبی و تلاش برای کنترل بر مناطق خشکشده، احتمال بروز جنگهای جدید را در آینده افزایش داده است. این وضعیت بهویژه در مناطق مرزی، که دسترسی به آب یکی از مهمترین مسائل برای مردم است، میتواند به جنگها و بحرانهای اقتصادی و اجتماعی بیشتر منجر شود.
جمعبندی
بحران دریای آرال و خشک شدن آن نشاندهنده اهمیتی است که باید به حفاظت از محیطزیست و منابع طبیعی بدهیم. تصمیمات اشتباه بشر میتواند به فجایعی زیستمحیطی با پیامدهای جهانی منجر شود که تنها پس از گذشت چند دهه تأثیرات آن نمایان میشود. درسی که از بحران آرال میتوان گرفت این است که تغییرات بیملاحظه در طبیعت، با هدفهای کوتاهمدت اقتصادی، میتواند به بحرانهای طولانیمدت و فاجعهبار تبدیل شود.
دیدگاهتان را بنویسید